می دانم كه در جهان طبيعت مرا بر اشيا فرمانروائی و تسلط است
اما درست كه بنگری می بيني در برابر اندک چيزی زبون و در پيش فرومايه ترين مانعی مقهور و ناتوان.
مرا اين درست است كه زندگانی چيزی جز درد و اندوه نيست و نيک و بدش ناپايدار است.
می دانم كه حواس و مشاعر من از همه چيز فريب می خورد و مايه جود است.
خلاصه آنكه بر من مسلم است كه من انسانم.
و اين انسان بودن هم باعث فخر و هم مايه سر شكستگی من است!
نظرات شما عزیزان: