اعتماد عشــــــــــق

کلبـــــــــه تنهـــــــــــــــــایی!!!

(درانتهای نگاهت کلبه ای برای خویش خواهم ساخت تا مبادا در لحظات تنهایی ات با خود بگویی از دل برود هر آنکه از دیده برفت.)(هر گونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.)

اعتماد عشــــــــــق

اعتماد به مرشد

 

چنین نقل شده که مریدی نزد مرشد باقی الله از دهلی رفت و گفت :

(( من این بیت معروف مرشد حافظ که میگوید :

( به می سجاده رنگین کن , گرت پیر مغان گوید )

را خوانده ام ولی مشکل دارم . ))

باقی الله گفت : (( مدتی از پیش من برو و من موضوع را برایت روشن خواهم کرد . ))

پس از مدت زمانی مرید نامه ای از پیر دریافت کرد که می گفت :

(تمام پولی را که داری بردار و به دربان هر فاحشه خانه ای که می دانی بده )

مرید گیج شده بود و برای مدتی فکر کرد که این مرشد باید قلابی باشد .

پس از این که چند روزی با خودش کشتی گرفت , به نزدیک ترین فاحشه خانه رفت و تمام پولی راکه داشت به دربان آنجا داد .

دربان گفت :

(( برای چنین پولی , من باید قشنگ ترین جواهر مجموعه خودمان را به تو تقدیم کنم ))

وقتی مرد وارد اتاق شد , زنی که در آن جا بود گفت :

(( من دوشیزه هستم . مرا با فریب به این خانه آورده اند و مرا با زور و تهدید در این جا نگه داشته اند . اگر حس عدالت خواهی تو از دلیلی که برایش به این جا آمده ای , قوی تر است ; به من کمک کن تا فرار کنم . ))

آن وقت مرید معنای شعر حافظ را درک کرد :

(به می سجاده رنگین کن , گرت پیر مغان گوید )






نظرات شما عزیزان:

علی و فرزانه
ساعت17:45---14 اسفند 1390
سلام.وبت عالیه
بدو بیا که آپیم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:اعتماد به مرشد,پیر مغان,اعتماد عشق, ] [ 11:47 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]

[ ]