در ظلمات مانده بودم
بوی تو پیچید در دلم
روشن شد همه جا
تو را دیدم
بوی تو رفت و رفت
محبوبه شب ام
کاش
در ظلمات مانده بودم
نظرات شما عزیزان:
محصول دعا درره جانانه نهاديم
در خرمن صد عالم عاقل زند اتش
اين داغ كه بر دل ديواه نهاديم
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روي در اين منزل ويرانه نهاديم
درخرقه از اين بيش منافق نتوان بود
بنيادش از شيوه رندانه نهادي
...
باقيش يادم نيس
ولي اين تيكش يادمه ...
ان بوسه ي زاهد زپي اش دست به ما داد از روي صفا بر لب پيمانه نهاديم ...