بوسه و سیلی!!!

کلبـــــــــه تنهـــــــــــــــــایی!!!

(درانتهای نگاهت کلبه ای برای خویش خواهم ساخت تا مبادا در لحظات تنهایی ات با خود بگویی از دل برود هر آنکه از دیده برفت.)(هر گونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.)

بوسه و سیلی!!!

بوسه و سیلی!!!

 

ژنرال و ستوان جوان زیردستش سوار قطار شدند. تنها صندلی های خالی در کوپه، روبروی خانمی جوان و زیبا و مادربزرگش بود.

ژنرال و ستوان روبروی آن خانم ها نشستند. قطار راه افتاد و وارد تونلی شد.

حدود ده ثانیه تاریکی محض بود.

در آن لحظات سکوت،

کسانی که در کوپه بودند 2 چیز شنیدند: صدای بوسه و سیلی.

هریک از افرادی که در کوپه بودند از اتفاقی که افتاده بود تعبیر خودش را داشت

 

خانم جوان در دل گفت: ...

 

از اینکه ستوان مرا بوسید خوشحال شدم اما از اینکه مادربزرگم او را کتک زد خیلی خجالت کشیدم

 

مادربزرگ به خود گفت: از اینکه آن جوانک نوه ام را بوسید کفرم درامد اما افتخار میکنم که نوه ام جرات تلافی کردن داشت

 

ژنرال آنجا نشسته بود و فکر کرد ستوان جسارت زیادی نشان داد که آن

دختر را بوسید اما چرا اشتباهی من سیلی خوردم

 

ستوان تنها کسی بود که می دانست واقعا چه اتفاقی افتاده است.

در آن لحظات تاریکی او فرصت را غنیمت شمرده که دختر زیبا را ببوسد

و به زنرال سیلی بزند

 

زندگی کوپه قطاری است و ما انسانها مسافران آن.

هرکدام از ما آنچه را می بینم و می شنویم بر اساس پیش فرض ها و حدسیات

و معتقدات خود ارزیابی و معنی می کنیم.

غافل از اینکه ممکن است برداشت ما از واقعیت منطبق بر آن نباشد.

ما می گوییم حقیقت را دوست داریم اما اغلب چیزهایی را که دوست داریم،

حقیقت می نامیم.

 

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 


نظرات شما عزیزان:

yas
ساعت20:27---3 آذر 1391
ببخشید پیام من هم تکراری شد!!!
از بس شیرین بود؛
در پیام من هم ، هر چند؛
هر قند شد...!!


yas
ساعت20:26---3 آذر 1391
jaleb boooood
harchand tekrari bood


yas
ساعت20:25---3 آذر 1391
jaleb boooood
har ghand tekrari bood


هانیه
ساعت20:21---3 آذر 1391
};-};-};-

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 3 آذر 1391برچسب:بوسه و سیلی,ستوان,بوسیدن,ژنرال,کوپه قطار,تعبیر,داستانک,زیباترین داستان کوتاه,جالبترین وبلاگ, ] [ 16:15 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]

[ ]