تربیت
فکرش حسابی مشغول بود ،نمی دونست چرا اینطوری شده کجای کار اشتباه بود.
برای بچه هاش هیچی کم نذاشته بود .خونه خوب، وسایل عالی، پول، معلم های خصوصی ویلا خلاصه همه چیز.از چراغ قرمز رد شد چون اصلا حواسش نبود.
به دخترش فکر کرد با اون سن و سال کمش هفت قلم آرایش میکرد و ساعتها پای تلفن نمیدونست با کی پچ پچ میکرد. دو سه دفعه هم از مدرسش زنگ زده بودند که غیبت داره،پسرش هم همینطور بوی سیگار میداد چند بار از جیبش پول برداشته بود چندبار هم تو پارتی گرفته بودنش ،کجای کار و اشتباه کرده بود نمی دونست.
یکبارکی چشمش به دختر جوون و زیبایی افتاد که گوشه خیابان ایستاده بود،همه فکرا از مغزش فرار کردند ،مثل همیشه زد رو ترمز .وچند تا بوق زد، هر چند ماشینش مدل بالا بود و حسابی به سر و وضعش رسیده بود ولی دختر اصلا توجهی بهش نکرد.
مرد غرولندی کرد و گفت :لیاقتش رو نداری،و ماشینش رو دوباره به راه انداخت و دوباره توی دریای فکر و خیالش فرورفت .چرا بچه هاش اینطوری شدند ،کجای کارو اشتباه کرده بود نمی دونست.
نظرات شما عزیزان:
چیا
ساعت11:14---21 مهر 1391
بهم میگفت آنقدردوستت دارم که اگه روزی باهات بهم بزنم بهت خیانت نمیکنموباکسی دوست نمیشم،ولی خیلی برام سخت بودکه با یه امتحان ساده به خیانتش پی ببرم،وقتی با یه شماره دیگه بهش بزنگیو بدون اینکه بهم فک کنه خیانتشو بهم ثابت کرد..آخه کی گفته تــــــــــنـــهـــایــــدردنی ست؟؟
باران
ساعت0:18---21 مهر 1391
باحال بود
آپم
پيمان
ساعت15:56---20 مهر 1391
با درود
اول تم نو وبلاگت مبارك .يا احتمالا من توهم زدم. در هر صورت قشنگ شده.
دوما ما جوري شديم كه فقط بلديم ايراداي همديگه رو ببينيم خوب خودمون كه بي ايراديم و روي هيچ چيزي تاثير منفي نداريم.
پس تهاي خوبي داريد مثل هميشه .پاينده باشيد.
پيمان
ساعت15:55---20 مهر 1391
با درود
اول تم نو وبلاگت مبارك .يا احتمالا من توهم زدم. در هر صورت قشنگ شده.
دوما ما جوري شديم كه فقط بلديم ايراداي همديگه رو ببينيم خوب خودمون كه بي ايراديم و روي هيچ چيزي تاثير منفي نداريم.
پس تهاي خوبي داريد مثل هميشه .پاينده باشيد.