شب از نیمه گذشته بود ،
من بودمو تنهایی ،
سکوت بود و سکوت ،
حرکت عقربه های ساعت کند شده بود ،
چند روز بیشتر از رفتنش نگذشته بود ،
رفتنش با یکی دیگه
دل بیقرار او بود اما ،
اما
عقل می گفت بر نمی گرده
بخواب.
نظرات شما عزیزان:
[ جمعه 30 دی 1390برچسب:, ] [ 10:46 ] [ ایــزدمهــــــــــــــــر ]
[